..و خدا ما را برد

وَ مَن یَتِق اللهَ، یَجعَل لَه مَخرَجا

..و خدا ما را برد

وَ مَن یَتِق اللهَ، یَجعَل لَه مَخرَجا

..و خدا ما را برد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم، شروع شــد

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادب» ثبت شده است

بعد از کلاس با دوستان صحبت می‌کردیم. "ح" گفت می‌خوام برگردم شهرستان ولی اصلا اتوبوس نیست!

من (با شعف) : آره دیگه همه‌شون رفتند کربلایی‌ها رو بیارن.

ح : مردم که عقل تو سرشون نباشه همین میشه دیگه ...

من : ...


یه موضوع مشابه هم چند سال پیش تو دبیرستان اتفاق افتاد:

   "ص" به من گفت چرا حضرت عباس رسید به آب، آب نخورد؟ می‌تونست بهتر کمک کنه به امام(ع)!

   من : ...


+ عشق رو فقط اگه برای عاشق توصیف کنی، می‌فهمه ..

+ اصلا عشق رو میشه توصیف کرد ؟؟


۲ ۲۵ آذر ۹۳ ، ۲۳:۰۰

این روزها سقای آب و ادب را می‌خوانم...

نمی‌خوانم، غرق می‌شوم..



عباسِ عباس...

ماه، روشنی‌اش را، گرمی‌اش را، هستی‌اش را و هویتش را از خورشید می‌گیرد. و ماه، بدون خورشید به سکه‌ای سیاه می‌ماند که فاقد هویت و ارزش و خا‌صیت است. و آنها که مرا به لقب قمر، مفتخر ساخته‌اند، نسبت میان ماه و خورشید را چه خوب می‌فهمیده‌اند!

من به طفیلی حسین آمده‌ام و به عشق حسین زیسته‌ام. من آمدم که عاشقی را به تجلی بنشینم. من آمدم که دوست داشتن را معنا کنم اما آسمان عشق حسین، بلندتر از آن است که پرنده عاشقی چون من بتواند بر آستان عظمتش بال ارادت بسازد.


۰ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۲۰:۰۸