گذشته از نقدهایی که بهش وارد بود و فیلم متوسطی بود، به طور کلی به دلم نشست..
+پس همه جا این امپراتوری مامانها وجود داره. خیالم راحت شد تنها نیستم! :دی
این روزها سقای آب و ادب را میخوانم...
نمیخوانم، غرق میشوم..
عباسِ عباس...
ماه، روشنیاش را، گرمیاش را، هستیاش را و هویتش را از خورشید میگیرد. و ماه، بدون خورشید به سکهای سیاه میماند که فاقد هویت و ارزش و خاصیت است. و آنها که مرا به لقب قمر، مفتخر ساختهاند، نسبت میان ماه و خورشید را چه خوب میفهمیدهاند!
من به طفیلی حسین آمدهام و به عشق حسین زیستهام. من آمدم که عاشقی را به تجلی بنشینم. من آمدم که دوست داشتن را معنا کنم اما آسمان عشق حسین، بلندتر از آن است که پرنده عاشقی چون من بتواند بر آستان عظمتش بال ارادت بسازد.
سقیفه
بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)
یادداشت علامه سید مرتضی عسکری:
سقیفه در لغت به معنای سایبانی است که در حکم مهمانخانهی شیخ قبیله است و نیز محل اجتماع افراد آن قبیله است که در آنجا درباره همهی امور قبیله گفتگو میشود.
انصار پیامبر اکرم(ص) از دو قبیله اوس و خزرج بودند که هر دو قبیله در اصل از یمن بودند و اجداد ایشان برای درک حضور پیامبر(ص) به مدینه آمده بودند.
سقیفهی مشهور در تاریخ، محل اجتماع قبیله خزرج از انصار بوده است و رییس ایشان سعد بن عباده بوده که برای بیعت با او در آن زمان دز آن محل اجتماع کرده بودند. در حالی که جسد مبارک پیامبر(ص) بین خاندانش بود و مشغول غسل دادن جسم مطهر آن حضرت بودند. چون خبر اجتماع سقیفه به گروه پیرو ابوبکر و عمر رسید، با سرعت به اجتماع سقیفه ملحق شدند.
در اثر اجتماع آن سقیفه، شریعت اسلام پس از پیامبر اکرم(ص) دگرگون شد.
در اثر سقیفه، تاریخ اسلام دگرگون شد.
در اثر سقیفه، به درِ خانهی فاطمه زهرا(س) آتش بردند و شد آنچه شد.
در اثر سقیفه، شمشیر ابن ملجم بر فرق امیرالمومنین(ع) فرود آمد.
در اثر سقیفه، امام حسن(ع) با زهر شهید شد.
در اثر سقیفه، حضرت امام حسین(ع) شهید شد و زینب(س) و دیگر دختران پیامبر(ص) اسیر شدند.
در اثر سقیفه، مسیر تاریخ بشریت دگرگون شد.
اثر سقیفه از آن روز تا کنون و تا ظهور حضرت مهدی موعود(عج) باقی است.
باید این مطلب را پیشتر مینوشتم اما خب ...
5 اسفند 87 بود، 28 صفر 1430
همه آماده بودیم. خیلی وقت بود داشتیم آماده میشدیم.
قرار بود پنج گل محمدی بیاورند دانشگاه.
دل توی دلمان نبود.
بعضیها راضی نبودند. چه بی انصاف بودند..
بالاخره آمدید. دست توی دست هم از در حافظ تا جلوی دانشکده هوافضا دیوار درست کردیم که حرمتتان بماند.
کمی ناشی هم بودیم.
اما به قول عاطفه سادات خودمان را کشتیم که جایی باشیم که امام زمانمان هست.
خودمان را کشتیم تا لبخندی بر لبانش بنشیند.
خودمان را کشتیم که برایتان خواهری کنیم.
و برای من که مانند تنها برادرم عزیز بودید.
و حالا 31 شهریور 93، آغاز هفته دفاع مقدس
خبر دادند آقا رضا پیدا شده..
دیگر به جای صحبت با "شهید گمنام، فرزند روح الله" با آقا رضا سلمانی کردآبادی درد و دل میکنیم.
باز آمدیم
دست در دست هم از در حافظ تا جلوی دانشکده هوافضا
تا پدر و آقا رضا را برسانیم به هم.
بگوییم که برایش خواهری کردیم. بگوییم که حواسمان بود.
و تشکر کنیم که هوایمان را داشتند.
و تشکر کنیم به خاطر همه احساسهای خوبی که هر روز با دیدارشان نصیبمان میشد..
+ راستی فهمیدیم آقا رضا وقتی شهید شد یک دختر سه ساله و یک پسر شش ماهه داشت..
یا حسین(ع)
و گفتند برای مباهله با جانِ خود بیا!
و او با علی(ع) آمد ...
چه خوبه که هرچی به کتاب مربوط میشه، یه رنگ و بویی از بهشت داره..
رسما بازگشایی شد.
آدرس : خ شریعتی، بالاتر از حسینیه ارشاد، نبش کوچه بهشت آسا، روبروی بیمارستان کودکان مفید
اگر مردم همه ذرهای محبت علی(ع) را در دل داشتند، خدا جهنم را نمی آفرید. *
* در این مورد بحث نسبتا مفصلی با حاج آقا منصوری داشتم که به مناسبت عید غدیر در دانشگاه برنامه داشتند و به زودی شرحش رو خواهم نوشت ان شاالله